Web Analytics Made Easy - Statcounter

رئیس دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران بر این باور است، ما خودمان را دست‌کم می‌گیریم و برای فرهنگ خودمان ارزش قائل نیستیم.

قدس آنلاین- «غلامرضا جمشیدیها» دانشیار گروه جامعه‌ شناسی و رئیس دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران بر این باور است، ما خودمان را دست‌کم می‌گیریم و برای فرهنگ خودمان ارزش قائل نیستیم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

این سخن اعتراض‌گونه او به این پرسش کلی بود: آیا ابن‌خلدون یک جامعه‌شناس است؟ جمشیدیها در این گفت‌وگو به‌طور مفصل در باب اندیشه و روش ابن‌خلدون بحث کرد و گفت جالب اینجاست که در اروپا معتقدند، ابن‌خلدون جامعه‌شناس است، اما کشورهای جهان‌سوم این را قبول ندارند. توجه جمشیدیها به اهمیت ابن‌خلدون در کارنامه او پیداست.

*با توجه به اینکه ابن‌خلدون «امت اسلامی» را از طریق علم عمران مورد بررسی قرار می‌دهد، ادعای جامعه‌شناس خواندن او به چالش کشیده می‌شود؛ زیرا موضوع مورد مطالعه جامعه‌شناسی، جامعه مدرن از حیث تنظیمات مسئله فرد و مصلحت‌های جمعی است. با این تفاسیر نسبت ابن‌خلدون با جامعه‌شناسی چگونه است؟

مطالب بسیاری در بحث ابن‌خلدون و رابطه آن با جامعه‌شناسان وجود دارد. بنده در کتابی به نام نظریه جامعه‌شناسی (که با نام «زمینه‌های شکل‌گیری جامعه‌شناسی» چاپ شد) نوشتم، در آن کتاب آورده‌ام به جای طرح این سؤال که ابن‌خلدون جامعه‌شناس است یا نه به سؤال دیگری پاسخ دهید، اینکه بپرسید سؤال اصلی جامعه‌شناسان چه چیزی است و بر اساس آن ببینید که ابن‌خلدون نیز به این سؤال‌ها پاسخ داده ‌است یا خیر. در کتاب آورده‌ام که جامعه‌شناسان دو سؤال اصلی دارند، یکی تحولات تاریخی جوامع و چگونگی رسیدنشان از عصر سنت به عصر مدرن است. سؤال دیگر اینکه؛ جامعه‌شناسان در زمان خودشان نظم اجتماعی را چگونه برقرار می‌کردند و می‌کنند. من در مطالعاتم ملاحظه کردم این‌ها، سؤال ابن‌خلدون نیز بوده است؛ بدان معنا که در عصر خودش این سؤال را از تغییرات و تحولات و نظمی که در دنیای اسلام اتفاق افتاده، داشته است.

 وقتی پا به عقب‌تر می‌گذاریم، ملاحظه می‌کنیم مثلاً در قرون‌وسطی متفکران روم نیز مانند سنت آگوستین، مسئله اصلی‌شان همین بوده که تاریخ چگونه شروع شده و تحول پذیرفته تا به روم رسیده است. به عقب‌تر یعنی یونان برمی‌گردیم، دو متفکر مشهوری که همه انگشت نقد به سمتشان دارند (ارسطو و افلاطون) نیز سؤالاتشان همین بوده است. سؤال این بوده: چگونه جوامع پیشین متحول شدند تا به عصر یونان رسیدند؟ افلاطون دو کتاب دارد که در یکی از آن‌ها به نام «قانون» درس‌هایی از تاریخ می‌دهد. افلاطون تاریخ را با توفان نوح شروع می‌کند و بعد تحولات را توضیح می‌دهد، بدان معنا که برای خودش تئوری دارد؛ یعنی چگونه تحولات از گذشته شروع شده و به عصر یونان رسیده و اینکه چگونه باید در یونان زمان خودشان نظم را برقرار کنند. افلاطون با صراحت از تحولات تاریخی زمان خودش حرف می‌زند. افلاطون معتقد بود اول خانواده، بعد دهکده و بعد شهر. اینجا این سؤال پیش می‌آمد که سؤال چه بوده که او این پاسخ را دارد. می‌بینیم این پاسخ همان سؤال مشترک است. در کنفوسیوس هم باز ملاحظه کردم که سؤال همین است.

 بنابراین دو سؤال یکی مربوط به تحولات تاریخی جوامع، دیگری مربوط به نظم، سؤال اصلی بسیاری از اندیشمندان ازجمله ابن‌خلدون بود، اما پاسخ آن‌ها به این دو پرسش متفاوت است.

*ابن‌خلدون چگونه به این دو سؤال جامعه‌شناسان پاسخ داده است؟

ابن‌خلدون یک مسلمان بوده و در «مقدمه»، پاسخ این سؤال را می‌دهد. واضح است، برای مطالعه تحولات تاریخی، یک علم ویژه می‌خواهیم که ابن‌خلدون آن را علم عمران به معنای علم‌الاجتماع و علم تمدن نامید و اروپاییان آن را علم جامعه‌شناسی؛ بنابراین جامعه‌شناسی مدرن، علم تمدن غرب و علم عمران، علم تمدن اسلامی است.

حالا به دنبال تحلیل پاسخ‌ها می‌رویم تا بفهمیم کدام‌یک به واقعیت نزدیک‌تر است. با مطالعه افلاطون متوجه می‌شویم، پاسخ افلاطون بیشتر دستگاه نظری است که هیچ‌وقت به واقعیت‌ها نزدیک نمی‌شود و بیشتر مستندات تاریخی دارد. جهان‌شناسی ابن‌خلدون نیز متفاوت بوده، جهان‌شناسی ابن‌خلدون جهان‌شناسی بطلمیوسی بوده است. هنگامی که وارد دنیای اسلام می‌شود، برای نخستین بار جهان‌شناسی بطلمیوسی را دستکاری می‌کند و آن را قبول ندارد؛ به همین دلیل نیز با فارابی و ابن‌سینا اختلاف دارد و این اختلاف را در مقدمه در جلد دوم می‌توانیم ببینیم. در غیر این صورت چرا ابن‌خلدون باید با فارابی چالش نظری داشته باشد؟ به خاطر نوع جهان‌شناسی آن‌هاست.

ابن‌خلدون، نظام متصاعد فیلسوف‌ها را قبول ندارد، اگرچه نظام متکاملشان را قبول دارد. بنابراین تا آنجا که من می‌دانم، ابن‌خلدون نخستین فرد در دنیاست که جهان‌شناسی قدما و بطلمیوسی را دستکاری کرده است. خیلی‌ها که این را نادیده گرفته‌اند، می‌توانند به کتاب «مقدمه» رجوع کنند. ابن‌خلدون در دنیای تکامل حرفی می‌زند که مترجم کتاب «مقدمه» می‌گوید این‌ها حرف‌های داروین است، زیرا ابن‌خلدون از میمون نام می‌برد. در واقع ابن‌خلدون انسان را از آسمان به زمین می‌آورد و در مسیر تکاملی‌اش آن را مطالعه می‌کند. در صفحه ۱۷۶ مقدمه و هم در بخش ششم که بخش معرفت‌شناختی است، این مسئله را مطرح می‌کند، زیرا می‌خواهد از دانش انسان و اینکه چطور افزایش پیدا می‌کند صحبت کند، در آنجا نظریه مُثُل افلاطون را رد می‌کند؛ بنابراین، ابن‌خلدون جهان‌شناسی خود را تغییر می‌دهد و متناسب با این تغییر و تحولات در فهمش از جامعه نیز تغییر ایجاد می‌کند.

*ابن‌خلدون انسان را چگونه می‌بیند و این تفکر تا چه اندازه در راستا یا در زاویه با فیلسوفان و اندیشمندان غربی قرار دارد؟

هیچ‌گاه نظر ابن‌خلدون در مورد جامعه مانند نظر قدما نیست. اساساً نظریه انسان‌شناسی ابن‌خلدون هیچ‌گاه مانند نظریه انسان‌شناسی افلاطون و ارسطو نیست. ابن‌خلدون یک دنیای مفهومی جدید را مطرح می‌کند. ابن‌خلدون جهان‌شناسی و علم جامعه‌شناسی را عوض و یک علم نوبنیاد را مطرح کرد. کلمه «نوبنیاد» را خود ابن‌خلدون به کار برده است. او در کتاب «مقدمه» ادعا دارد که این تغییرات را با دنیای اسلام شروع کرده است، زیرا به‌طور منطقی شروع ذهنی او با دنیای اسلام بوده است. ملاحظه می‌کنید ۶-۵ قرن بعد است که سؤال از تحولات، مسئله ذهنی متفکران اروپا می‌شود (البته حتماً این کتاب به اروپا رفته). اما اینجا مسئله ما این است که دو متفکر دو سؤال را مطرح کردند و گفتند، برای پاسخ به آن نیاز به یک علم داریم؛ یکی ابن‌خلدون در قرن چهاردهم میلادی و دیگری آگوست کنت در قرن نوزدهم. جهان‌شناسی این دو به هم نزدیک است، زیرا ابن‌خلدون دنیای بطلمیوسی را قبول ندارد و احتمالاً اروپاییان نیز پنج قرن بعد به آن رسیدند.

البته ابن‌خلدون یک مسلمان بود و به‌طور منطقی وقتی ارجاع ذهنی می‌دهد، دیگر به ارسطو و افلاطون ارجاع نمی‌دهد، بلکه به متون اسلامی ارجاع می‌دهد. برای مثال نظریه انسان‌شناسی ابن‌خلدون (خوب یا بد) به متون اسلامی ارجاع می‌دهد؛ بنابراین با نظریه افلاطون و ارسطو یکی نیست. افلاطون به نظریه سرنوشت‌گرایی (predestination theory) (سرنوشتی که از قبل مقدّر شده) معتقد است، درصورتی‌که ابن‌خلدون به آن معتقد نیست. ابن‌خلدون معتقد است، خدا انسان را آفریده، اما او انسان را در مسیر تکاملی قرار می‌دهد و هویتی که درگیر عوامل اجتماعی است، برای آن می‌سازد. همه گمان می‌کنند، این‌ها نظریه هابز است و باورشان نمی‌شود که نظریه ابن‌خلدون باشد. هر علمی یک مبانی نظری و یک داده‌های تاریخی دارد. داده‌های تاریخی ابن‌خلدون -البته نه همه ولی بیشتر آن- از تمدن اسلامی گرفته شده است، در مبانی نظری‌اش هم نوآوری دیده می‌شود.

 ما در انسان‌شناسی دو نظریه بیشتر نداریم: نظریه نابرابری و برابری انسان‌ها. نظریه افلاطون و ارسطو نظریه نابرابری است، زیرا آن‌ها به تقدیرگرایی معتقد بودند. ارسطو در کتاب «سیاست» خودش می‌گوید، خداوند دو نوع موجود خلق کرده است، یکی برده یکی آقا، که یونانی‌ها آقا هستند و بقیه جهان برده! ابن‌خلدون هرگز این مفهوم را به کار نمی‌برد، زیرا به نظریه برابری معتقد بوده. این همان چیزی است که امام علی(علیه السلام) در نامه به مالک اشتر آورده است: «أَخٌ لَکَ فِی الدِّینِ وَ نَظِیرٌ لَکَ فِی الْخَلْقِ»؛ این یعنی نظریه برابری انسان‌ها. حال اگر جامعه‌شناسی به نابرابری انسان‌ها معتقد باشد، نمی‌تواند به هدف خود برسد، زیرا جامعه‌شناسی می‌خواهد گوناگونی‌ها را توضیح بدهد. بنابراین، وقتی ابن‌خلدون به برابری انسان‌ها معتقد است، این پرسش را مطرح می‌کند: با وجود این برابری، این‌همه اختلاف در جامعه برای چیست؟ ابن‌خلدون برای این نابرابری عوامل سیاسی، عوامل اقتصادی یا عوامل فرهنگی- اجتماعی را مطرح می‌کند و در اینجا علم‌الاجتماع شکل می‌گیرد.

*آیا تقسیم جوامع توسط ابن‌خلدون به بادیه‌نشین و شهرنشین خللی در اندیشه برابری انسان‌ها به وجود نمی‌آورد؟

نظریه برابری ابن‌خلدون همان تئوری برابری و یکسانی نوع انسان (Uniformity Of Man Theory) است که اروپاییان در قرن نوزدهم با آمدن آگوست کنت به آن رسیدند. البته وی نمی‌خواسته به ارسطو و افلاطون ارجاع دهد و تئوری‌ای بر اساس زیست‌شناسی تدوین کرد. بنابراین، ابن‌خلدون بر اساس نوآوری‌های ذهنی که بر اساس جهان‌شناسی و انسان‌شناسی متفاوت از دنیای کلاسیک داشته، به دریافت¬های متفاوتی هم رسیده است. نخستین کار او برای فهم جامعه این بود که آن را به یک دایکوتومی رساند؛ یعنی دوتاییِ بادیه‌نشینی و شهرنشینی. نه بدان معنا کسی که بادیه‌نشین است بد است، بلکه بدان معنا که این افراد در محیط بادیه یک شرایط ذهنی دارند و در شهر یک شرایط دیگر. بعد نظریه دولت و سپس شهرنشینی و اقتصاد را مطرح کرده است. من به دانشجویانم گفته‌ام به شما نیز می‌گویم: اگر شما تا زمان ابن‌خلدون و تا قرن هجدهم کتابی پیدا کردید که یک فصل از آن را به صنعت اختصاص داده باشد، منِ معلم به شما یک سکه جایزه می‌دهم؛ تا به امروز هیچ‌کس پیدا نکرده است. ابن‌خلدون یک فصل از کتاب خود را به صنعت اختصاص داده و ارجاعات ذهنی‌اش حتماً دنیای اسلام بوده است، زیرا در اروپا صنعت وجود نداشته است، البته نوعی از صنعت بوده و به‌طور منطقی نباید صنعت آن دوران با صنعت امروز یکی باشد.

ابن‌خلدون یک فصل هم در مورد تمدن و یک فصل نیز در مورد توسعه علم یعنی جامعه‌شناسی علم و معرفت دارد که خواه‌ناخواه نظریات افلاطون و ارسطو را نقد می‌کند و نظریه خودش را می‌گوید. در مجموع، ابن‌خلدون در کتاب خود از انواع موضوعات اجتماعی، جامعه‌شناسی، جامعه‌شناسی شهری، جامعه‌شناسی صنعتی، جامعه‌شناسی علم و معرفت سخن گفته است.

*گویا علاقه و استنادهای شما به ابن‌خلدون با جامعه‌شناسی معاصر قابل قیاس نیست؟

من جامعه‌شناسی ابن‌خلدون را بیشتر می‌پسندم، جامعه‌شناسی کلاسیک هیچ‌وقت به درد من نخورده است و هیچ‌وقت هم نمی‌خورد. هر سؤالی که شما مطرح کنید، بنده در چهارچوب تئوریک ابن‌خلدون پاسخ می‌دهم. به‌هرحال باید همه دانشمندان را شناخت، من به این معتقد نیستم که در ابن‌خلدون بمانیم، بلکه معتقدم، باید از همه جامعه‌شناسان بگذریم؛ بدین صورت که یک جامعه‌شناس ایرانی با مطالعه جامعه‌شناسان دیگر، خودش صاحب‌نظر باشد. برای مثال بگوییم کنت را خوانده‌ام و فلان حرفش برای جامعه ما خوب است یا ابن‌خلدون که یک متفکر بزرگ در تمدن اسلامی بوده را نیز مطالعه کرده‌ام و این حرف‌هایش خوب است. جالب اینجاست که در اروپا معتقدند، ابن‌خلدون جامعه‌شناس است، اما کشورهای جهان‌سوم این را قبول ندارند. نه تنها ابن‌خلدون، بلکه در مورد بقیه متفکران مانند فارابی نیز به همین صورت است. خودمان را دست‌کم می‌گیریم و برای فرهنگ خودمان ارزش قائل نیستیم.

منبع: روزنامه قدس

منبع: قدس آنلاین

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۳۱۲۳۰۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

طهرانچی: دانشگاه آزاد اسلامی در پی نظام تعلیم و تربیت «احسن» است

به گزارش گروه آموزش و دانشگاه خبرگزاری علم و فناوری آنا، نشست مدیران آموزشی دانشکده‌های تعلیم و تربیت و مدیران گروه علوم تربیتی معاونت علوم تربیتی و مهارتی دانشگاه آزاد اسلامی صبح امروز با حضور دکتر محمدمهدی طهرانچی رئیس دانشگاه آزاد اسلامی به میزبانی واحد اصفهان برگزار شد.

دکتر طهرانچی در ابتدای این نشست با تبریک روز معلم گفت: خدا را شاکرم که در روز معلم در خدمت عزیزانی هستیم که در دانشگاه معلم هستند و بر جریان تعلیم و تربیت مدیریت می‌کنند. همکاران سما نماد معلمان دانشگاه هستند و این روز را به همه این عزیزان و اساتید تبریک می‌گویم. روز معلم، روز بزرگ و نماد شکر است.

وی با ارائه سخنرانی با موضوع «نظام تعلیم و تربیت احسن» گفت: حرکت به سمت نظام تعلیم و تربیت احسن، یک تحول اجتناب‌ناپذیر است که باید آن را جدی گرفت. در محیط مدرسه، ما درگیر علم هستیم اما دانش‌آموزان و دانشجویان درگیر حل مسئله و بالا رفتن خود هستند. این نظام، نردبانی است که ستون آن تعلیم و تربیت و دانش بوده و باید جایگاه خود را حفظ کند. 

 

رئیس دانشگاه آزاد اسلامی با اشاره به اهمیت قلم و نقش معلمی، تصریح کرد: قلم نه تنها خود بلکه آنچه می‌نگارد نیز بسیار ارزشمند است؛ پس آنچه در اختیار ماست درواقع ابزار شریفی است چرا که خداوند به جای سایر ابزارها به قلم سوگند یاد کرده و می‌فرماید «ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ». پس ما با افتخار قلم در دست می‌گیریم و از آنچه می‌نگاریم، مراقبت می‌کنیم و شأن این قسم الهی را پاس می‌داریم، چرا که آنچه نگاشته می‌شود، نه تنها در قالب زمان و مکان؛ بلکه آثار فرازمان و فرامکان دارد و به همین دلیل نقش و جایگاه معلمی بسیار ارزشمند است چون ابزار آن مورد قسم الهی واقع شده است. در قرآن کریم همه سوگندها به مخلوقات الهی است و تنها یک قسم به چیزی است که انسان آن را خلق کرده و آن هم قلم است.

دکتر طهرانچی به آیه 80 سوره انبیاء اشاره کرد و گفت: خداوند در این آیه شریفه می‌فرماید معلم است و به داود یاد می‌دهد. این یعنی وقتی ما هم چیزی را یاد می‌دهیم، اراده حضرت حق را پیاده می‌کنیم. همچنین خداوند در مقابل آنچه به حضرت داود آموزش داد، می‌فرماید که تعلیم یک جهت فردی دارد و یک جهت اجتماعی که «لِتُحْصِنَكُمْ مِنْ بَأْسِكُمْ» به آثار اجتماعی تعلیم اشاره دارد و در پایان آیه نیز به شکرگذاری جامعه تأکید می‌شود. در این آیه شریفه خداوند علم و فناوری را برای کسی که مورد خطاب است، یاد می‌دهد اما مردم باید شاکر باشند. شکر نعمت وجود معلم یعنی این روز را نه تنها در دانشگاه بلکه در جامعه نیز باید گرامی بداریم. شکر معنای وسیعی دارد و یک وظیفه است؛ فقط زبانی نیست. البته معلمی این شأن را دارد که خداوند به او آموزش می‌دهد و او این آموزش را به دیگران منتقل می‌کند.

رئیس دانشگاه آزاد اسلامی خاطرنشان کرد: وقتی موسی (ع) به دنبال معلم می‌گشت، او را در سه ویژگی عبودیت خدا، محبت و مهرورزی و عالم بودن یافت. بنابراین یک معلم باید اول عبد خدا باشد و لطیف و مهربان و عالم باشد. معلمی که یادگیری خود را ادامه ندهد، معلم نیست. باید یک معلم همواره در حال آموختن باشد. اگر فردی اینچنین بود، باید شاگردی او را کرد.

وی افزود: هیچ اشکالی ندارد که شاگرد، معلم را به عنوان نردبان رشد خود ببیند چرا که علم مسیر رشد است و باید در آن شاگردی کرد تا بتوان از نردبان دانایی بالا رفت.

دکتر طهرانچی با اشاره به چرایی تغییر ساختار در حوزه تعلیم و تربیت، گفت: دانشگاه‌ها را می‌توان به دو نوع نخبگانی و اجتماعی تقسیم کرد که دانشگاه آزاد اسلامی در نوع دانشگاه گسترده و اجتماعی قرار می‌گیرد و با دانشگاهی مانند دانشگاه تهران که از جنس نخبگانی است، تفاوت دارد. سیر اولین اعزام‌های دانشجو به فرانسه به گونه‌ای بود که با علوم پایه و علوم انسانی کاری نداشتند و به همین دلیل ماحصل این اعزام‌ها، ترجمه و نظام دیوانی فرانسه شد اما در 16 آذر 1332 به صورت رسمی نظام علمی ایران از فرانسه به آمریکا تغییر یافت و از آن سال یک گروه مستشاری در وزارت فرهنگ ایران مستقر شدند و هر دانشگاهی که در کشور راه اندازی می‌شد، باید به تأیید این کمیته می‌رسید. به همین دلیل آنچه در نظام آموزش عالی وارد شد، یک مفهوم است که مانند گلخانه و تزئینی بود.

وی خاطرنشان کرد: اونیورسیته یک نهاد جامع و الگوی کوچکی از جامعه در حال ساخت غرب برای خلق و پیاده سازی مفاهیم راهبران فکری و سیاسی نظام سلطه در خلق تمدن غربی است و آنچه ما در دانشگاه‌ها به عنوان علم به آن می‌پردازیم، دانش (science) است که به آن در این دوره علم جدید می‌گوییم. در اروپا با تکیه بر میراث گذشتگان برمبنای نگاهی نو پدید آمد و پیشرفت کرد.

رئیس دانشگاه آزاد اسلامی ادامه داد: همانطور که در تعریف دانش بیان شد، science تکیه بر میراث دارد اما ارتباط مستقیم با گذشته ندارد و به همین دلیل روانشناسی ادامه علم النفس یا علوم تربیتی در ادامه جریان تربیتی دوره اسلامی نیست بلکه همه اینها وارداتی هستند.

وی با اشاره به اجزای مختلف علم و با بیان اینکه علم دارای ساحت، لایه، مؤلفه، ابعاد، رابطه و کنشگران است و این در حالی است که ما فقط به کنشگران آن توجه داشته و گزاره‌ها را می‌بینیم و به همین دلیل بیان‌کننده گزاره‌های غربی شده‌ایم و کسی معلم تر است که گزاره‌ها را بهتر توضیح دهد، گفت: واقعیت این است که در نظام علمی به اهداف، روش، نظریه‌ها، رویکرد، مکاتب و سنت و قواعد حاکم توجه نداشته‌ایم و به همین دلیل در علم درگیر قوانین و مدیریت شده‌ایم و کاری با نظام، فناوری، ابزار، قالب، برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری نداریم. به همین دلیل تنظیم‌کننده جهت علمی کشورها فرانهادهایی به عنوان ژورنال‌های پژوهشی هستند که توسط بنیادهای بین المللی هدایت می‌شوند که نماد یکی از آنها (الزویر) درخت ممنوعه است.

دکتر طهرانچی ادامه داد: در واقعیت هم اگر نگاه کنیم، کدام رشته را می‌توانیم ببینیم که در کشور ما اجرایی می‌شود اما نمونه غربی ندارد؟ وقتی پیشنهاد راه‌اندازی رشته می‌دهیم، مستندات آن را می‌خواهند. همه اینها برای این است که ما نظام‌ها، قالب‌ها و... را از غرب وارد کرده‌ایم.

وی خاطرنشان کرد: جریان علم مانند قطار است و رئیس قطار و لکوموتیوران هرکس که باشد، قطار مسیر ریلی خود را طی می‌کند. آنچه در ذهن ماست، عبور از قواعد و نظامات است چرا که تاکنون نتیجه آن زیبا نبوده و این فلسفه نگاه ما در دانشگاه آزاد اسلامی است. به همین دلیل منطقه منازعه را در سیاست‌گذاری و سنت و قواعد حاکم بر نظام علمی قرار دادیم.

رئیس دانشگاه آزاد اسلامی با اشاره به نگاه غرب به علم، گفت: در دسته بندی علم غرب انسان، جامعه و طبیعت وجود دارد. البته در ابتدا فقط رابطه علم با انسان، طبیعت و جامعه دیده شده بود اما بعدها ارتباط طبیعت و جامعه هم در این نگاه لحاظ شد. با این حال، این دسته‌بندی یک سکولاریسم مطلق در علم است و خدای خالق رب العالمین در آن جایی ندارد. خداوند درباره این نوع نگاه در آیه 7 سوره روم می‌فرماید «يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِنَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ». واقعیت این است که نظام علمی ما در این قالب و مدل قرار دارد؛ با این تفاوت که کلاس‌هایمان را با بسم ا... و بنام خدا آغاز می‌کنیم اما در قالب مفاهیم و مدل‌های سکولاریسم غرب قرار گرفته‌ایم. واقعیت این است که با بسم ا... گفتن، علم الهی نمی‌شود همانطور که اگر حیوانی حرام‌گوشت را با بسم ا... ورو به قبله ذبح کنیم، حلال نمی‌شود.

وی افزود: ما در علم با مفاهیم انسان، شناخت، آموزش، یادگیری، پارادایم، مکتب فلسفی و جهان‌بینی مواجه هستیم و به هستی‌شناختی، انسان‌شناختی و معرفت‌شناختی توجه داریم که به آن دین‌شناختی هم اضافه کردیم اما دین در متن و هنگام پرورش نیست. به همین دلیل به مکاتب فلسفی غربی ازجمله رئالیسم، ایده‌آلیسم، طبیعت‌گرایی و... توجه کرده‌ایم.

دکتر طهرانچی با بیان اینکه نهاد تعلیم و تربیت، روش تدریس، برنامه‌ریزی درسی، رابطه استاد و دانشجو و... گزاره‌هایی مبتنی بر نظریه‌هایی است که در یک مکتب فکری تعیین می‌شود، گفت: اشکال ما این است که قرآن را مهجور گذاشته و به سراغ مکاتب فلسفی غرب رفته‌ایم.

وی با اشاره به آیه 30 سوره فرقان گفت: پیامبر (ص) گلایه می‌کند که قومش قرآن را مهجور گذاشته و از آن گذشته است (وَقَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا). این در حالی است که قرآن کریم نسخه نجات‌بخش و شفابخش انسان‌هاست. پیامبر (ص) در حدیثی نیز می‌فرماید «أَنَّ هَذَا الْقُرْآنَ مَأْدُبَةُ اللَّهِ فَتَعَلَّمُوا مَأْدُبَتَهُ مَا اسْتَطَعْتُم‏». قرآن کریم در این حدیث، به عنوان تربیت‌کننده و فرهنگستان است؛ بنابراین ما باید مکتب قرآن و اهل بیت (ع) را شاگردی کنیم.

رئیس دانشگاه آزاد اسلامی با تأکید بر اینکه مبانی اسلام دعوای علم و دین نیست؛ بلکه دعوای علم و ایمان است، گفت: خداوند متعال در آیه 11 سوره مجادله می‌فرماید « ... يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ». بدین معنی که خداوند مقام اهل ایمان و دانشمندان را در دو جهان رفیع می‌گرداند.

دکتر طهرانچی با اشاره به کتاب «إحصاء العلوم» فارابی اظهار داشت: ما در مدل و ساختار علمی خود، خداوند خالق رب العالمین را محور داشتیم و در آن رابطه انسان با خداوند، جامعه و طبیعت را تعریف کرده بودیم. در این دسته‌بندی، علم الهی به رابطه انسان با خداوند، علم مدنی به رابطه انسان با جامعه و علم طبیعی به رابطه انسان با طبیعت می‌پرداخت و آن بخش مربوط به انسان خلیفه الله هم، علم فقه و کلام و علم زبان، منطق و ریاضیات بود.

وی با بیان اینکه انسان دارای بینش، دانش، گرایش و توانش است، گفت: در نظام تعلیم و تربیت احسن باید به این چهار مقوله توجه داشته باشیم تا بتوانیم در منش و کنش تأثیرگذار باشیم. کنش یک عقبه دارد که دانش و همت است و دو بازوی فرصت و تهدیدکننده دارد که بینش و گرایش است. بنابراین اگر کسی در بینش به عالم آخرت باور نداشته باشد، مصداق «ذلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ» خواهد بود.

رئیس دانشگاه آزاد اسلامی ادامه داد: همچنین اگر فردی دارای بینش، دانش و گرایش درستی باشد اما عزم و توانش نداشته باشد هم انسان موفقی نخواهد شد. به همین دلیل باید دانش، گرایش، بینش و مدلی برای توانش صحیح داشته باشیم تا سمع، ابصار و افئده یعنی دیدن و گرویدن ما درست باشد و توانایی داشته باشیم.

وی درباره اینکه چه چیزی را چگونه و در چه سنی آموزش دهیم، تصریح کرد: تاکنون مدارس مختلفی به عنوان مدارس شناختی و رفتاری راه‌اندازی شده‌اند اما سؤال این است که پشتوانه فکری و نظریه آنها کجاست. در اسلام، دوره‌های تربیت و رشد به سه دوره 7 ساله تقسیم می‌شود که 7 سال اول خانواده‌محور بوده و دوره سیادت کودک است، 7 سال دوم مربوط به آموزش ابتدایی و دوران تأدیب و آموزش بوده و 7 سال سوم که آموزش متوسطه و مقطع کارشناسی است، دوره تربیت اجتماعی و دوران وزارت جوان است. ما باید در مدل‌های تربیتی خود به این مفاهیم توجه داشته باشیم و از نامه 31 نهج البلاغه الگو بگیریم.

دکتر طهرانچی به کتاب دوم «مبانی تربیت» از مجموعه ادب الهی مرحوم حاج آقا مجتبی تهرانی اشاره کرد و گفت: ایشان با اشاره به آیه 6 سوره تحریم می‌فرمودند «در باب مرابطه با نفس، انسان هم باید در سازندگی خودش و هم در سازندگی دیگران وارد شود و نسبت به هردو مسئولیت دارد. مجموعه دلسوزی باید در سه رابطه اصول اعتقادی، مسائل اخلاقی و مسائل علمی باشد.» باید خودمان عبد خدا، مهرورز و عالم باشیم تا بتوانیم شاگردان را در مسیر اعتقادی، اخلاقی و علمی تربیت کنیم. 

رئیس دانشگاه آزاد اسلامی خاطرنشان کرد: امیرالمومنین (ع) در حدیثی می‌فرماید «النّاسُ ثَلاثَةٌ: فَعالِمٌ رَبَّانِی وَ مُتَعَلِّمٌ عَلی سَبیل نَجاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ» بدین معنی که «مردم سه دسته‌اند: گروه اول دانشمندان الهی هستند که مربی مردمند، گروه دوم کسانی که خود فاقد دانش هستند ولی در سایه نور دانش دانشمندان حرکت می‌کنند و در پی تحصیل علم هستند و گروه سوم انسان‌هایی که نه خود راه را می‌دانند و نه از رهروان، راه را می‌پرسند. آدمهایی که نه خود عالمند و نه بر علم عالم تکیه می‌زنند.» همچنین امام کاظم (ع) می‌فرماید «لا عِلمَ إلاّ مِن عالِمٍ رَبّانِيٍّ و مَعرِفَةُ العالِمِ بِالعَقلِ» (علم جز از عالم ربّانى به دست نيايد و شناخت چنين عالمى به خِرَد است). استاد دانشگاه باید عالم ربانی و استاد مربی باشد.

وی با اشاره به وظایف تربیتی که در قرآن به آنها اشاره شده است، گفت: خداوند متعال در آیه 17 سوره لقمان به تربیت فرزندان، در آیه 132 سوره طه به فرزندان همفکر، در آیه 145 سوره اعراف به همه مخاطبان و در آیه 199 سوره اعراف نیز به همه هم‌کیشان وظایف تربیتی را برشمرده است.

رئیس دانشگاه آزاد اسلامی خاطرنشان کرد: در نظام تعلیم و تربیت احسن، دانشگاه دارای چهار نظام تربیتی، علمی، فناوری و فرهنگی است که وظیفه جهت‌دهی دانشگاه با حوزه فرهنگ است. در چهره نوین دانشگاه آزاد اسلامی می‌خواهیم دانشگاهی جامعه‌پرداز در کنار جامعه دانش و حکمت بنیان داشته باشیم. در این مدل، دانشگاه دانش تخصصی و مهارتی را از طریق گروه‌های علمی و نظام پایه و عرصه ارائه می‌کند و برای برقراری ارتباط بین دانشگاه و جامعه، به دنبال تبدیل شدن به دانشگاه خلاق و نوآور هستیم تا از طریق دانایی و توانایی گروهی، با ایجاد دانشکده‌های موضوعی و شبکه نوآوری، بین دانشگاه و جامعه فرهیخته که دارای اقتصاد و امنیت است، پلی برقرار کنیم. با ایجاد این پل، جامعه به دانایی و توانایی اجتماعی می‌رسد که می‌تواند سبک زندگی ‌ساز بوده و حکمرانی در اقتصاد و امنیت داشته باشد.

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • بدجوری دل درد گرفتیم  
  • تلنگری جامعه‌شناختی به بحران آب
  • اولین پوست الکترونیکی قابل کشش در جهان
  • چرا کاربست‌های پژوهشی در جامعۀ ایران زمینه زدوده هستند؟
  • شهید مطهری نیم قرن در راه اعتلای فکری جامعه اسلامی قلم زد
  • معلم باید الگوی جامعه باشد
  • تأملاتی در بومی‌نبودن نظریه‌های جامعه‌شناسی کشور
  • تأملاتی درباب بومی نبودن نظریه‌ها در میدان جامعه‌شناسی کشور
  • مدل دانشگاه آزاد برای رسیدن به توانایی گروهی، شبکه سرای نوآوری است
  • طهرانچی: دانشگاه آزاد اسلامی در پی نظام تعلیم و تربیت «احسن» است